اولین پاتوق وبلاگ نویسان برتر مرودشتی ( وبلاگ از مرودشت تا ….) در نظر دارد هر هفته برترین مطالب وبلاگ نویسان شهرستان مرودشت را در سبد وبلاگی خود باز نشر دهد. این امر مهم در جهت ترویج فرهنگ وبلاگ نویسی در شهرستان مرودشت و شناسایی استعداد های برتر در این زمینه انجام می شود. دوستان عزیز وبلاگ نویس مرودشتی جهت ثبت لینک خود در اولین پاتوق وبلاگ نویسان مرودشت هر چه زودتر اقدام نمایند. وبلاگ نویسان عزیز مرودشتی مطالب جدید خود در وبلاگ هایشان را به ما خبر دهند تا گلچین مطالب به اسم خودشان در سبد های وبلاگی شهرستان درج گردد. سبد های وبلاگی هفته ای یکبار در روزهای جمعه منتشر می شود.
وبلاگ گروه کوهنوردی مهر مرودشت از سفرشان به گود انجیره در اطراف سیوند نوشت:
باسمه تعالی
گزارش برنامه "گود انجیره" –رشته کوه غربی سیوند
طبق برنامه ریزی انجام شده ساعت 6:50 صبح روزجمعه1/12/93 در محل دو راهی سیوند که در سی کیلومتری اتوبان مرودشت-اصفهان واقع شده ،ضمن ملحق شدن 5 تن از همنوردان از مرودشت وتوسط یک دستگاه خودروی سواری به آنجا امده بودند ،چند کیلومتر دیگر را به سمت اصفهان پیش رفتیم وسپس وارد فرعی سیلو های سیوند که در سمت چپ اتوبان غرب قرار دارد ،شده وپس از طی حدودیک کیلومتر با رسیدن به انتهای جاده ی آسفالته خودروهای خود را در مقابل منازل عشایری که روبروی درب ورودی سیلوها بود،پارک نمودیم.
ساعت7:
در حالیکه بارش باران با شدت بسیار زیاد از ساعاتی قبل آغاز شده وهمچنان ادامه داشت،بلافاصله پس از پیاده شدن ،کوله ها را کول کرده وپانچوها را پوشیدیم ومسیر خودرا از دامنه های سمت راست (شمال)جاده در پیش گرفته وپس از قرار گرفتن بر روی اولین تپه وارد پاکوبی شدیم که در سمت چپ جاده خاکی روی تپه قرار داشت و درحالیکه فاصله ی اندکی با جاده ی خاکی داشتیم پس از پشت سرگذاشتن چند فراز ونشیب در حوالی ساعت 8به غاری که اشکفت نامیده میشود رسیدیم .در اینجا همنوردان دقایقی را صرف عکاسی در کنار ابشاری که بر روی صخره ی جنوب غربیِ غار قرار داشت ،نموده وسپس جهت صرف صبحانه واستراحت،وارد غار شدیم.
اشکفت ،با یک ورودی ِ نیم دایره ای به قطر تقریبیِ 5متر ،عمقی در حدود 10 متر دارد که بلافاصله پس از ورود به سمت چپ تغییرمسیرداده و رو به باریکی می رود.در سمت راست آن یک شکاف باریک چندمتری واقع شده و سقف داخلیِ آن نیز شکافی به همین شکل است.در انتهای غارودرضلع مقابل با ارتفاع حدود یک متر ازکف شکافی به عرض کمتراز یک متر وجود دارد که در چندماه از سال با خروج حجم قابل توجهی اب ،یکی از زیباترین سرچشمه های منطقه را تشکیل می دهد.در اطراف این شکاف به خاطر جریان آب های درون غار محدوده ی کوچکی استک کمیت های اهکی بوجود امده است.
توقف در غاردرحالی ادامه داشت که باران همچنان با شدت می بارید.همچنین یک بارش چند دقیقه ای تگرگ ضمن سفیدپوش کردن تمام منطقه،تنوع وزیبایی خاصی به برنامه داد.
ساعت 10:
ادامه ی مسیر را از کنار صخره ی شمال شرقی غار در پیش گرفته وبا فاصله ی کمتر از صدمتر از دهانه ی غاراز کنار تک درخت انجیری که بر روی صخره توجه را جلب می نمودبالا رفته وبلافاصله پس از عبور از شیب تند کوتاه بالای صخره ،جهت خود را کاملابه غرب(سمت چپ)تغییر دادیم.
هواهمچنان بارانی،مه آلود و فوق العاده زیبا بود.
با گذر از چند ابریز کوچک در حوالی ساعت 10:15به روی تپه ی سبزی رسیدیم که از هر دو طرف آن آب های سیلابی ،جاری و روی آن سه درختِ بیدِ بسیار زیبا خود نمایی می کرد.
چند عکس،کمی استراحت و ادامه ی مسیر با گرایش کمی به سمت شمال غرب و از کنار سنگ گ بزرگی که سه درخت از دل آن بیرون آمده بود،حدودبیست دقیقه بعد به چشمه ای که آب آن با یک لوله ی تقریبا 2 اینچی در دسترس قرار می گرفت رسیدیم.این چشمه "پلنگی "نام دارد.
با رسیدن به چشمه ی پلنگی پاکوب مجددا به غرب تغییر جهت داده و حدود200متربعد به شمال غرب مایل گشته و تارسیدن به خط الراس در همین جهت ادامه می یابد و از بین قله ی تپه ای شکل و قله هرمی شکل کنار آن به روی خط الراس می رسد.
ساعت 12:
در هوایی بسیار زیبا ودرمیان توده های ابر در حالی به خط الراس رسیدیم که بارش رو به کاستی می نهادوسطح زمین همچنان بخاطربارش شدید تگرگ کاملا سفید پوش بود.مسیر را ازپاکوبی که در زیر سفیدی تگرگ و در جهت شمال غرب خود نمایی می کرد پیش رفته و حدود نیم ساعت بعد به بالای دره ای سه وجهی رسیدیم که به دره ی اصلی سمت چپمان متصل می شد.این دره گود انجیره نام داشت.با تغییر کامل جهت به غرب تا جایی که به کف دره ی اصلی رسیدیم،پیش رفتیم.
ساعت 13:
با رسیدن به کف دره ی اصلی،به دلیل حدود یک ساعت پیمایش ممتد وپیش رو داشتن یک صعود سنگین که حدود یک ساعت و نیم تخمین زده می شد ،15 دقیقه استراحت توام با تغذیه داشتیم،سپس مسیر را از شیب تند مقابل که که در جهت جنوب غرب ما قرار داشت بالا رفته و حدود یک ساعت بعد ضمن مشاهده ی گردنه ای که در مقابلمان و بین و دیواره ی زرد رنگ قرار داشت،فراز و نشیب بینمان را رد کرده و دقایقی مانده به ساعت 15 به گردنه رسیدیم.
از کنار دیواره ی سمت چپ گردنه حدود صدمتر پیش رفته و در مکانی که اطرافش سنگین شده واز بارش در امان بود وامکان اسکان حدودا 10 نفر را داشت جهت صرف ناهار توقف نمودیم.
ساعت16:
مسیر بازگشت را با پیشروی به سمت ابریزهای زیر دست در پیش گرفته و در حالیکه تمام ابریزها با پاکوب های مطلوبی به مقصد مورد نظر می رسیدند ،از یکی ازآن ها مسیر را در پیش گرفته و در نهایت ساعت 17:25به مقابل سیلوها رسیدیم.کمی سرد کرده وسوار بر خودروها شده ،مسیر سیوند را جهت صرف بستنی خوشمزه سیوند درپیش گرفته وسپس باحرکت به سمت مرودشت برنامه را با سلامتی و موفقیت به پایان رساندیم.
سرپرست:احسان شیاری
مسوول فنی:مهرداد فلاح
همنوردان:حمید یزدان شناس،مجتبی طاهری،ناصر اسماعیلی وحبیب حسینی
عنوان برنامه:گود انجیر
نوع برنامه :کوه پیمایی
سطح برنامه:نیمه سنگین
مدت زمان:یک روز
مبدا:مرودشت-فارس
مقصد:سیوند-فارس
تعداد نفرات:6
تاریخ:1/12/93
وضعیت آب:چشمه های پلنگی،چاه زرد وچشمه محکی در طول مسی وبا فواصل مناسب.
وضعیت آنتن دهی:همراه اول وایرانسل تقریبا در تمام طول مسیر
وبلاگ پایگاه مقاومت امام حسین ع مرودشت نوشت :
به نظر شما مهمترین و بهیادماندنیترین جملهی حضرت آیتالله خامنهای در سال ۱۳۹۳ کدام جمله است؟
لطفاً نظرات خود را از طریق لینک زیر ارسال یا آن را به شمارهی ۲۰۱۱۰ پیامک کنید تا در ذیل همین نوشته منتشر شود.
برای سهولت در انتخاب میتوانید از جملات برگزیده که درلینک زیر منتشر شده و یا صفحات «بیانات»، «پیامها» و جستجو، عبارت مورد نظر خود را بیابید. این نظرسنجی تا بیست و چهارم اسفندماه سال جاری ادامه خواهد داشت.
فروردین ماه
اردیبهشت ماه
خرداد ماه
تیر ماه
مرداد ماه
شهریور ماه
مهر ماه
آبان ماه
آذر ماه
دی ماه
بهمن ماه
اسفند ماه
برای مراجعه به صفحه اصلی بر روی لینک زیر کلیک کنید.
http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=29084&mode=3
امام خمینی(ره):پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این مملکت آسیبی نرسد. امام خمینی(ره):ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است. امام خامنه ای:امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم است.
وبلاگ سبک زندگی ولایی نوشت:
تهاجم فرهنگی
آنچه که در تهاجم فرهنگی باید بیشتر مورد دقت و توجه قرار گیرد این است که تهاجم فرهنگی،ابزار مناسب و مقتضی را برای پیشبرد اهدافش در میان جوانان،پسران و دختران،جستجو می کند.
برخی از شیوه های مقابله با تهاجم
1.ایجاد بینش نسبت به غرب:
غرب شناسی به مفهوم شناخت ماهیت،عملکرد و شیوه های تبلیغاتی غرب می باشد.شناخت غرب و حالت سلطه طلبی آن،قدرت پوشالی و کاذبی را که غرب به خود گرفته است،کنار می زند و چهره واقعی آن را می نمایاند.
2.بازیابی هویت:
هویت جویی از اصلی ترین و مهم ترین شیوه های برخورد با این پدیده است.جوانان و نوجوانانی که از معرفت به هویت خویشتن برخوردارند و این جایگاه را به مدد ارتباط با مربیان خود احراز می کنند،توان مقابله با تهاجم را دارند.
3.درک هویت فرهنگی:
شناخت یک فرهنگ در حقیقت معرفت به ویژگی های مشاهیر،ارزش ها و برتری های آن فرهنگ نسبت به سایر فرهنگ هاست.احیای ارزش های اسلامی گام عملی و مهم دیگری است که در این راه باید برداشته شود و این فریضه را اندیشمندان و دل آگاهانی باید به جا آورند که از یک سو،در شناخت جوانان کارآمد باشند و از سوی دیگر،ارزش های اسلامی را در عمق جان خویش باور کرده باشند.
وبلاگ دبستان 13 آبان مرودشت نوشت:
هفته منابع طبیعی وروز درختکاری گرامی باد
حداقل یک نهال در حیاط خانه یا پارک یا در خیابان بکارید تا محیط زیست زیبا شود
وبلاگ روستای حصار از پاکنی درختان نوشت:
وبلاگ دبیرستان دارالفنون مرودشت تصاویری از مراسم تقدیر از دانش آموزان برتر 93 در مرودشت منتشر کرد:
وبلاگ دبیرستان استعادهای درخشان شهید دستغیب مرودشت نوشت:
تا علي ماهش به سوي قبر بود ماه ، رخ از شرم ، پشت ابر بود
آرزوهــــا را علي در خـــــاك كرد خاك هم گويي گريبان چاك كرد
زد صدا اي خاك ، جـــــانانم بگير تن نمانده هيچ از او ، جانم بگير
« فرا رسيدن ايام فاطميه و درگذشت جانسوز بانوي دوعالم حضرت فاطمه (س) تسليت باد »
وبلاگ هیات عشاق الزهرا سیدان نوشت:
فاطمه پاره تن من است
هر كه او را شاد گرداند مرا شادمان كرده
و هر كه او را بيازارد مرا آزرده است .
محمّد رسول اللّه (ص )
بدون ترديد، در ميان زنان و بانوان اسلامى فاطمه زهرا (ع ) محبوب ترين چهره دينى ، علمى ، ادبى ، تقوايى و اخلاقى در ميان مسلمانان و ديگر مردم جهان به شمار مى رود. شخصيت فاطمه زهرا (ع ) (( سيدة نساء العالمين )) (سرور زنان جهان ) اسوه و الگويى تام و تمام براى تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است .
در دامن پاك فاطمه زهرا (ع ) بود كه دو امام بزرگوار و دو شخصيت ممتاز عالم بشرى ، حضرت امام حسن (ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسين (ع ) سرور شهيدان تربيت يافتند، و نيز زينب كبرى (ع ) حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه يكتا در سخنورى و حق طلبى كه پيام حسينى و حماسه عاشورا را در جهان اعلام كرد و نقاب شرك و و ريا و پستى و دنياپرستى را از چهره يزيد و يزيديان به يك سو زد. كيست كه نداند كه مادر در تربيت فرزندان بويژه دختران ، سهم بسيار زيادى دارد. و فاطمه زهرا (ع ) بود كه روح آموزش و پرورش اسلامى را در مهد عفت و كانون تقواى خانوادگى به پسران خود آموخت .
پدر و مادر
فاطمه يگانه دختر بازمانده پيغمبر (ص ) از خديجه كبرى مى باشد. چه بگوييم درباره پدر كه پيغمبر خاتم و حبيب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهى و سيه كارى بود؟ چه بگوييم درباره پدرى كه قلم را توان وصف كمالات اخلاقى او نيست ؟ و فصيحان و بليغان جهان در توصيف سجاياى او عاجز مانده اند؟ و امّا مادرش خديجه دختر خويلد از نيكوترين و عفيف ترين زنان عرب قبل از اسلام و در دوره اسلامى نخستين زنى كه به پيامبر اكرم (ص )، شوهرش ، ايمان آورد و آن چه از مال دنيا در اختيار داشت - در راه پيشرفت اسلام - كريمانه بذل كرد.
درجه وفادارى خديجه (ع ) نسبت به پيامبر (ص ) را در بذل مال و جان و هستى اش ، تاريخ اسلام هرگز فراموش نخواهد كرد. همچنان كه پيامبر اكرم (ص ) تا خديجه زنده بود زنى ديگر نگرفت و پيوسته از فداكاريهاى او ياد مى كرد.
از عايشه ، زوجه پيامبر (ص )، نقل شده است كه گفت : (احترام هيچ يك از زنان به پايه حرمت و عزت خديجه نمى رسيد. رسول اللّه (ص ) پيوسته از او به نيكى ياد مى كرد و به حدى او را محترم مى شمرد كه گويا زنى مانند خديجه نبوده است .)
عايشه سپس نقل مى كند: روزى به پيغمبر (ص ) گفتم : او بيوه زنى بيش نبوده است ، پيغمبر سخت برآشفت به طورى كه رگ پيشانى اش برآمد. سپس فرمود: (به خدا سوگند بهتر از خديجه كسى براى من نبود. روزى كه همه مردم كافر و بت پرست بودند او به من ايمان آورد. روزى كه همه مرا به جادوگرى و دروغگويى نسبت مى دادند، او مرا تصديق كرد، روزى كه همه از من روى مى گردانيدند خديجه تمام اموال خود را در اختيار من گذاشت و آنها را در راه من بى دريغ خرج كرد. خداوند از او، دخترى به من بخشيد كه مظهر پاكى و عفت و تقوا بود. عايشه سپس مى گويد: به پيغمبر عرض كردم از اين سخن نظر بدى نداشتم و از گفته خود پشيمان شدم ).
بارى ، فاطمه زهرا (ع ) چنين مادرى داشت و چنان پدرى .
گفته اند: خديجه از پيغمبر (ص ) هفت فرزند آورد:
قاسم كه كنيه ابوالقاسم براى پيغمبر از همين فرزند پيدا شد. وى قبل از بعثت در دو سالگى درگذشت . عبداللّه يا طيب كه او هم قبل از بعثت فوت شد. طاهر، كه در آغاز بعثت متولد شد و بعد از بعثت درگذشت . زينب كه به ازدواج ابوالعاص درآمد. رقيه كه ابتدا با عتبه و پس از آن با عثمان بن عفان ازدواج كرد و در سال دوم هجرت درگذشت . امّ كلثوم كه او نيز به ازدواج عثمان - پس از رقيه - درآمد و در سال چهارم هجرت درگذشت . (51) هفتم فاطمه زهرا كه به ازدواج حضرت على (ع ) درآمد و سلاله پاك امامان بزرگوار ما ثمره اين ازدواج پر شوكت و بركت است .
ولادت فاطمه زهرا (ع ) را روز بيستم جمادى الثانى سال پنجم بعثت مى دانند كه در مكه اتفاق افتاد. بنابراين در هنگام هجرت ، سن آن بانوى يگانه نزديك نه سال بوده است .
نامها و لقبهايى كه فاطمه (ع ) دارد، همه بازگوينده صفات و سجاياى ملكوتى اوست مانند صديقه طاهره ، زكيه ، زهرا، (( سيدة النساء العالمين )) و خيرالنساء و بتول ...
كنيه هاى آن حضرت : امّ الحسن ، امّ الحسنين ، امّ الائمة ...
و شگفت تر از همه (امّ ابيها) يعنى (مادر پدرش ) مى باشد كه نشان دهنده علاقه بسيار زياد فاطمه (ع ) است به پدر بزرگوارش و اينكه با همه كمى سن از آغاز كودكى پناهگاه معنوى و تكيه گاه روحى - بعد از خداوند متعال - مانند خديجه براى پدر بزرگوارش بوده است .
لقب امّ ابيها را پيغمبر (ص ) به دختر عزيزش عنايت كرد. چون كلمه (ام ) علاوه بر مادر، به معنى اصل و منشاء هم به كار مى رود و مانند (امّ الخبائث ) كه به شراب (سرچشمه همه زيانها و بديها) مى گويند و (امّ القرى ) كه به مكه معظمه گفته مى شد، بنابراين امّ ابيها به معنى منشاء و اصل و مظهر نبوت و ولايت است ، و براستى زهرا درخت سايه گسترى بود كه ميوه هاى شيرين امامت و ولايت را به بار آورد.
دوران زندگى فاطمه زهرا (ع )
فاطمه زهرا وارث صفات بارز مادر بزرگوارش خديجه بود - در جود و بخشش و بلندى نظر و حسن تربيت وارث مادر و در سجاياى ملكوتى وارث پدر و همسرى دلسوز و مهربان و فداكار براى شوهرش على (ع ) بود. در لوح دلش جز خداپرستى و عبادت خالق متعال و دوستدارى پيامبر (ص ) نقشى نبسته و از ناپاكى دوران جاهليت و بت پرستى به دور بود.
نه سال در خانه پر صفاى مادر و در كنار پدر و نه سال ديگر را در كنار شوهر گرانقدرش على مرتضى (ع ) دوش بدوش وى در نشر تعليمات اسلام و خدمات اجتماعى و كار طاقت فرساى خانه ، زندگى كرد. اوقاتش به تربيت فرزند و كار و نظافت خانه و ذكر و عبادت پروردگار مى گذشت .
فاطمه (ع ) دخترى است كه در مكتب تربيتى اسلام پرورش يافته و ايمان و تقوا در ذرات وجودش جايگزين شده بود.
فاطمه در كنار مادر و آغوش پر مهر پدر تربيت شد و علوم و معارف الهى را از سرچشمه نبوت فرا گرفت و آنچه را به سالها آموخته در خانه شوهر به مرحله عمل گذاشت و همچون مادرى سالخورده و كدبانويى آزموده كه تمام دوره هاى زندگى را گذرانده باشد - به اهل خانه و آسايش شوهر و تربيت فرزندان - توجه مى كرد و نيز آنچه را در بيرون خانه مى گذشت مورد توجه قرار مى داد و از حق خود و شوهرش دفاع مى كرد.
داستان فدك يا يك حقيقت تاريخى
فدك ، سرزمين آبادى بود در نزديك مدينه به فاصله 140 كيلومترى . فدك از اموال خالصه بود. زيرا فدك سرزمينى بود كه هرگز به جنگ و غلبه فتح نگرديد، بلكه هنگامى كه خبر خيبريان به دهكده فدك رسيد، همگى حاضر شدند كه با پيامبر گرامى از در صلح وارد شوند و نيمى از اراضى فدك را در اختيار پيامبر (ص ) بگذارند و نيمى ديگر را به خود اختصاص دهند و در برابر آن در انجام مراسم مذهبى كاملا آزاد باشند و حكومت اسلامى امنيت منطقه آنان را حفظ كند.
مى گويند وقتى آيه (( (و آت ذالقربى حقه ...) )) نازل گرديد، پيامبر گرامى فدك را به دختر گرامى خود فاطمه (ع ) بخشيد. از مرگ پيامبر (ص ) ده روز نگذشته بود كه به زهرا (ع ) خبر رسيد كه ماءموران خليفه ، ابوبكر، كارگران او را از سرزمين فدك بيرون كرده و رشته كار را به دست گرفته اند. از اين جهت فاطمه (ع ) با گروهى از زنان بنى هاشم به قصد باز گرفتن حق خويش ، پيش خليفه رفت و گفتگوهايى بين دخت پيامبر و خليفه انجام گرفت . دختر پيامبر (ص ) به ابوبكر مى گويد: چرا مرا از حق خويش بازداشتى و كارگرانم را بيرون كردى ؟ خليفه مى گويد: من از پدرت شنيده ام كه پيامبران از خود چيزى به ارث نمى گذارند. فاطمه (ع ) فرمود: فدك را پدرم در حال حيات به من بخشيده بود و من در زمان حيات پدرم مالك فدك بودم . خليفه گفت : آيا براى اين امر گواهانى هم دارى ؟ فاطمه (ع ) فرمود گواهان من عبارتند از على ، امّ ايمن و به عقيده بعضى امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) و همه گواهى دادند. سپس على (ع ) به ابوبكر گفت : هرگاه من مدعى مالى باشم كه در دست مسلمانى است از چه كسى شاهد مى طلبى ؟ از من شاهد مى طلبى كه مدعى هستم يا از شخص ديگرى كه مال در اختيار و تصرف اوست ؟ خليفه گفت : در اين موقع من از تو گواهى مى طلبم . على (ع ) فرمود: مدتهاست كه فدك در اختيار و تصرف ماست ، اكنون كه مسلمانان مى گويند فدك از اموال عمومى است بايد آنان شاهد بياورند.(52)
خليفه براى اينكه (فدك ) را از تصرف زهراى اطهر (ع ) خارج كند به حديثى متوسل شد كه خلاصه آن چنين است : (پيامبران چيزى از خود به ارث نمى گذارند و تركه آنان پس از درگذشتشان صدقه مى باشد).
اين حديث را وقتى بر قرآن عرضه كنيم معلوم مى گردد كه درست نيست و از جهت عقل هم صحيح نمى باشد كه پيامبران براى فرزندان خود ارثى نگذارند همچنان كه در سوره مريم (آيه 5 و 6) آمده است : (حضرت زكريا در مقام دعا يادآور مى شود: من از پسرعموها پس از درگذشت خويش مى ترسم زن من نازاست ، خداوندا مرا فرزندى عطا كن كه از من و خاندان يعقوب ارث ببرد. پروردگارا او را پسنديده قرار بده ).
و نيز در سوره نمل آيه 16 خداوند مى فرمايد: (( (و ورث سليمان داود)، )) يعنى : سليمان از داود ارث برد، خليفه وقت بنا به تحريك اطرافيان مى خواست دختر پيامبر (ص ) و شوهرش على (ع ) از درآمد فدك بى نصيب باشند تا نتوانند صدقات را به مردم بينوا و ديگران بدهند و در نتيجه كسانى كه به طمع مال دنيا به گرد آنها جمع شده اند پراكنده شوند. ديگر آنكه عده اى در زمان ابوبكر از پرداخت زكات خوددارى كردند و عايدات خزانه بيت المال روبه كاهش گذاشت . فدك سرزمينى آباد با نخلستانهاى فراوان بود كه در سال نزديك هفتاد هزار دينار عايدى داشت ؛ بدين جهت ابوبكر فدك را از دست دخت پيامبر (ص ) خارج كرد و بسيارى ديگر از خلفاى اموى و عباسى از او پيروى كردند. نخستين بار عمر بن عبدالعزيز (فدك ) را به اولاد زهرا (ع ) و بنى هاشم باز گردانيد.
بارى ، وقتى خبر غصب فدك را براى فاطمه اطهر (ع ) آوردند خويشاوندان و نزديكان خود را طلبيد و در مسجد رسول خدا (ص ) آمد و در پشت پرده قرار گرفت . مهاجر و انصار وقتى ناله دردناك و آه سوزناك فاطمه را كه از خالى بودن جاى پدر و ستم مسلمانان از نهادش برخاست شنيدند، بشدت گريستند. فاطمه اندكى صبر كرد تا سكوت حكمفرما شد آنگاه خطبه غرّايى ايراد فرمود.
در آغاز در ستايش و سپاس خداوند چنين گفت : (سپاس و ستايش پروردگارى را كه دست بخشنده او از آستين آفرينش بيرون آمد و به مخلوقات جهان كه در صحراى عدم بودند رنگ هستى بخشيد. سپاس خداى را كه ما بندگان را درس سپاسگزارى آموخت و شكرگزارى را وظيفه ما گردانيد. او پروردگارى است كه قبل از هر چيز بوده و پس از هر چيز خواهد بود). آنگاه فرمود: (اين منم فاطمه دختر پيغمبر كه بر يگانگى اللّه گواهى مى دهم و اعتراف مى كنم كه محمّد، پدر من ، بنده و فرستاده اوست . شما اى گروه مهاجر و انصار با پيغمبر خود پيمان بستيد كه دين وى را با دستان خويش بگردانيد و دنياى بشريت را در گرد محور دين او گردش دهيد).
آنگاه درباره اسلام و كتاب خدا و عترت پيامبر و بر پاى داشتن نماز و روزه و حج و جهاد سخن گفت و سپس فرمود:
(اى مردم مسلمان ! به شما سفارش شده است كه ما را ترك نگوييد و فرزندان پيغمبر خود را تنها نگذاريد و عترت او را پاس داريد).
ديگر بار خود را معرفى كرد و فرمود: (... در برابر اين قبر مقدس كه ايستاده ام كسى را ياراى دروغ گفتن نيست . من سخنى به گزاف نمى گويم ... اين پدر من است كه اكنون در اين مزار خفته ... پدرم محمّد (ص ) آمد و شما را در مدرسه فضيلت و اخلاق ، درس اخلاق و فضيلت داد و آيين انسانيت را به شما آموخت . اين شما هستيد كه تا او جان به جانان تسليم كرد به عهد قديم و دوره جاهليت برگشتيد و سر ناسازگارى پيش گرفتيد... و آهنگ نفاق و فراق پيش گرفته ايد... گمان مى كنم شيطان به مغزهاى شما سلطه يافته و پاى بى پرواى شما را از راه به بيراهه كشانده است ). سپس كلماتى گفت كه همچون پتك بر مغز غاصبان حقش فرود آمد. فرمود: (چه كسى گفته فاطمه از ميراث پدر محروم است . آن كيست كه حصار قانونى ارث را شكسته و آيات قرآنى را به هواى نفس خود تفسير مى كند. اى مهاجر و انصار، من از گفتار اين پيرمرد غرق حيرتم ابوبكر چنين فكر مى كند كه خود مى تواند ميراث ابوقحافه را در اختيار گيرد، امّا ميراث محمّد بر فاطمه حرام است . كسى حق ندارد در برابر قرآن از پدرم حديث نقل كند). آنگاه فاطمه زهرا (ع ) آياتى از قرآن مجيد تلاوت فرمود: از سوره نمل آيه (( (و ورث سليمان داود) )) كه قرآن از ميراث خوارى سليمان و ميراث گذارى داود سخن مى گويد. سپس از سوره آل عمران گفتار زكريا و از سوره نساء دستور ارث را بر مهاجر و انصار فرو خواند و سپس فرمود:
(اى مهاجر و انصار با اين آيات روشن چه مى گوييد و چگونه مى خواهيد يك قانون عمومى را به يك روايت فردى متزلزل سازيد؟ چگونه مى خواهيد فاطمه دختر محمّد را كه جگر گوشه او و پرورش يافته اوست از ميراث پدرش محروم سازيد؟) و سپس روى به ابابكر كرد و با خشم و تندى فرمود: (من در روز رستاخيز گريبان تو را خواهم گرفت و حق پايمال شده امروز را از تو باز خواهم ستاند).
سپس روى به جوانان مدينه و بعد از آن روى به قبايل و انصار كرد و فرمود: (اى جوانان غيرتمند! اى ياران و ياوران فداكار اسلام ! اين چه سستى و سهل انگارى است كه پيش گرفته ايد؟ اى گروه انصار چرا همچون يخ فسرده ايد و خاموشيد در حالى كه مشتى رياكار و ناسزاوار، حق مرا و يادگار پدرم را از كفم مى ربايند. شما كه زر در كف و زور در بازو داريد چه شده است كه از جاى نمى جنبيد؟ كو آن بازوان كمانكش و كجاست آن مشتهاى كوه فرسا كه به جنگ كفار مى رفتيد؟ چه نيكو برخاستيد و چه نكوهيده بر جاى نشستيد و خاموش شديد؟). ابوبكر در برابر منطق كوبنده دخت پيامبر چاره اى جز تسليم نداشت ولى بدخواهان نگذاشتند كه حق به حق دار رسد و خلافت و ولايت در موضع اصلى خود قرار گيرد. سخنان آتشين زهرا (ع ) آن چنان تاءثيرى بر جاى گذاشت كه بيم انقلاب و شورش همه قدرتمندان را دچار هراس بزرگى كرد. زهراى اطهر (ع ) سوگند خورد كه ديگر با ابوبكر و عمر سخن نخواهد گفت . آنگاه روى از مردم به سوى قبر مطهر پدر بزرگوارش گردانيد و خود را با حال پريشانى روى قبر پدر انداخت و فرمود: (پدرم آنها بر من ستم كردند بزودى در روز رستاخيز كيفر كردار خويش را خواهند گرفت . پدرم تا زنده ام بر تو مى گريم و چشم من از ريختن اشك باز نخواهد ايستاد...).
زنان بنى هاشم بسيار گريستند و دختر پيغمبر (ص ) را از قبر پدر كنار كشيدند و افتان و خيزان به خانه بردند.
همسر فاطمه زهرا (ع ) على مرتضى (ع ) نيز در اين زمان تاريك كه ابرهاى فتنه ، خورشيد حقيقت را پوشانده بود، فاطمه (ع ) را به صبر و شكيبايى دعوت كرد و خود نيز - براى اينكه درخت نوپاى اسلام از ريشه نخشكد - 25 سال (خار در چشم و استخوان در گلو) صبر كرد.
فاطمه زهرا دخت گرامى پيامبر بر اثر مصائبى كه (اگر بر روزهاى روشن مى ريخت آنها را به شبهاى تار مبدل مى كرد) كم كم ناتوان و ضعيف شد و به روايتى سوم ماه جمادى الاخره پس از 75 يا 95 روز بعد از وفات پدر بزرگوار خود چشم از جهان فرو بست .
فاطمه زهرا (ع ) به همسر گرامى اش وصيت كرد: جنازه ام را شبه برداريد و شب دفن كنيد. و چنان كردند كه فرموده بود، جانگدازتر از همه آنكه محل قبر دختر يگانه رسول اكرم (ص ) هنوز روشن نيست ، برخى آنرا در بقيع و بعضى در كنار قبر منور رسول اكرم (ص ) مى دانند.
على (ع ) با چشمانى اشكبار جنازه عزيز خود را در قبر پنهان كرد و آن را - پى آنكه علامتى بر روى آن نهد - از خاك بياكند و اين اشعار را با ديدگانى اشكبار و حالتى پريشان زمزمه كرد:
(( نفسى على زفراتها محبوسة |
يا ليتها خرجت مع الزفرات |
لا خير بعدك فى الحيوة و انما |
ابكى مخافة ان تطول حياتى )) (53)
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مرودشتاخبار مرودشتتصاویر مرودشتسبد وبلاگی مرودشت
برچسبها: سبد وبلاگی مرودشت وبلاگ های فعال مرودشت اخبار مرودشت تصاویر مرودشت ورزشکاران مرودشت